مدرسه قرآنی حضرت مریم (س)
اِلهى لا تُؤَدِّبْنى بِعُقوُبَتِكَ، وَلا تَمْكُرْ بى فى حيلَتِكَ، مِنْ اَيْنَ لِىَ الْخَيْرُ
خدايا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مكن و مكر مكن به من با حيلهات از كجا خيرى بدست آورم
يا رَبِّ، وَلا يوُجَدُ اِلاَّ مِنْ عِنْدِكَ، وَمِنْ اَيْنَ لِىَ النَّجاةُ، وَلا
اى پروردگار من با اينكه خيرى يافت نشود جز در پيش تو و از كجا نجاتى برايم باشد با
تُسْتَطاعُ اِلاَّ بِكَ، لاَ الَّذى اَحْسَنَ اسْتَغْنى عَنْ عَوْنِكَ وَرَحْمَتِكَ،
اينكه نجاتى نتوان يافت جز به كمك تو نه آنكس كه نيكى كند بىنياز است از كمك تو و رحمتت
وَلاَ الَّذى اَسآءَ وَاجْتَرَءَ عَلَيْكَ، وَلَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ
و نه آنكس كه بد كند و دليرى بر تو كند و خوشنوديت نجويد از تحت قدرت تو بيرون رود
قُدْرَتِكَ، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ (بگويد تا آنكه نفس قطع شود) [بِكَ] عَرَفْتُكَ،
اى پروردگار من ... بوسيله خودت من ترا شناختم
وَاَنْتَ دَلَلْتَنى عَلَيْكَ، وَدَعَوْتَنى اِلَيْكَ، وَلَوْلا اَنْتَ لَمْ اَدْرِ ما اَنْتَ،
و تو مرا برخود راهنمايى كردى و بسوى خود خواندى و اگر تو نبودى من ندانستم كه تو كسيتى
اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى اَدْعوُهُ فَيُجيبُنى، وَاِنْ كُنْتُ بَطيئاً حينَ يَدْعوُنى،
ستايش خدايىرا كه مىخوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتى مىخواندم بكندى به درگاهش روم
وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى اَسْئَلُهُ فَيُعْطينى، وَاِنْ كُنْتُ بَخيلاً حينَ يَسْتَقْرِضُنى،
و ستايش خدايى را كه مىخواهم از او و به من عطا مىكند و اگرچه در هنگامى كه او از من چيزى قرض خواهد من بخل كنم
وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتى، وَاَخْلوُ بِهِ حَيْثُ شِئْتُ
و ستايش خدايى را كه هرگاه براى حاجتى بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براى
لِسِرِّى بِغَيْرِ شَفيعٍ فَيَقْضى لى حاجَتى، اَلْحَمْدُللَّهِِ الَّذى لا اَدْعُو غَيْرَهُ،
راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد ستايش خدايى را كه جز او
وَلَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ، لَمْ يَسْتَجِبْ لى دُعآئى، وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى لا اَرْجُو
كسى را نخوانم و اگر غير او ديگرى را مىخواندم دعايم را مستجاب نمىكرد و ستايش خدايى را كه بجز او
غَيْرَهُ، وَلَوْ رَجَوْتُ غَيْرَهُ، لَأَخْلَفَ رَجآئى، وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى وَكَلَنى
اميد ندارم و اگر به غير او اميدى داشتم نااميدم مىكرد و ستايش خدايىرا كه مرا به حضرت خود
اِلَيْهِ فَاَكْرَمَنى، وَلَمْ يَكِلْنى اِلَى النَّاسِ فَيُهينُونى، وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى
واگذار كرده و از اينرو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند و ستايش خدايى را كه
تَحَبَّبَ اِلَىَّ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنّى، وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى يَحْلُمُ عَنّى، حَتّى كَاَ نّى
با من دوستى كند در صورتى كه از من بىنياز است و ستايش خدايى را كه نسبت به من بردبارى كند تا به جايى كه
لا ذَنْبَ لى، فَرَبّى اَحْمَدُ شَىءٍ عِنْدى وَاَحَقُّ بِحَمْدى، اَللّهُمَّ اِنّى اَجِدُ
گويا گناهى ندارم پس پروردگار من ستودهترين چيزها است نزد من و به ستايش من سزاوارتر است خدايا من همه راههاى
سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَيْكَ مُشْرَعَةً وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَيْكَ مُتْرَعَةً،
مقاصد را به سوى تو باز مىبينم و چشمههاى اميد را بسويت سرشار مىيابم
وَالْأِسْتِعانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ اَمَّلَكَ مُباحَةً، وَاَبْوابَ الدُّعآءِ اِلَيْكَ
و يارى جستن به فضل تو براى آرزومندانت مباح و بىمانع است و درهاى دعاى بسوى تو براى
لِلصَّارِخينَ مَفْتوُحَةً، وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرَّاجى بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ، وَلِلْمَلْهوُفينَ
فريادكنندگان باز است و به خوبى مىدانم كه تو براى اجابت شخص اميدوار آمادهاى و براى فريادرسى اندوهگينان
بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ، وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جوُدِكَ وَالرِّضا بِقَضآئِكَ عِوَضاً
مهياى فريادرسى هستى و براستى مىدانم كه در پناهندگى به جود و كرمت و خوشنودى به قضا و قدرت عوضى است
مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ، وَمَنْدوُحَةً عَمَّا فى اَيْدِى الْمُسْتَاْثِرينَ، وَاَنَ
از جلوگيرى كردن بخيلان و گشايشى است از احتياج بدانچه در دست دنياطلبان است و براستى
الرَّاحِلَ اِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ، وَاَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ، اِلاَّ اَنْ
كوچكننده به درگاهت راهش نزديك است و مسلماً تو از خلق خود در حجاب نشوى مگر آنكه
تَحْجُبَهُمُ الْأَعمالُ دوُنَكَ، وَقَدْ قَصَدْتُ اِلَيْكَ بِطَلِبَتى، وَتَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ
كردارشان ميان آنها و تو حاجب شود و من با مطلبى كه دارم قصد تو را كرده
بِحاجَتى وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتى، وَبِدُعآئِكَ تَوَسُّلى مِنْ غَيْرِ
و با حاجت خود رو بهدرگاه تو آوردم و استغاثهام را بهدرگاه تو قرار دادم و دعاى تو را دستآويز خود كردم بىآنكه من
اسْتِحْقاقٍ لاِسْتِماعِكَ مِنّى، وَلاَ اسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّى، بَلْ لِثِقَتى
استحقاق داشته باشم كه تو از من بشنوى و نه مستوجب آنم كه از من بگذرى بلكه بدان اعتمادى كه من
بِكَرَمِكَ، وَسُكوُنى اِلى صِدْقِ وَعْدِكَ، وَلَجَائ اِلىَ الْإيمانِ
به كرم تو دارم و آن اطمينانى كه به درستى وعدهات دارم و به خاطر پناهندگيم به ايمان
بِتَوْحيدِكَ، وَيَقينى بِمَعْرِفَتِكَ مِنّى اَنْ لا رَبَّ [لى] غَيْرُكَ، وَلا اِلهَ اِلاَّ
و اعتقادى كه بر يگانگى تو دارم و يقينى كه به معرفت و شناسايى تو دارم كه مىدانم پروردگارى غير
اَنْتَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، اَللّهُمَّ اَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقٌّ، وَوَعْدُكَ
تو نيست و معبودى جز تو وجود ندارد يگانهاى كه شريكى برايت نيست خدايا تو فرمودى و گفتارت حق و وعدهات
صِدْقٌ، وَاسْئَلوُا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً، وَلَيْسَ مِنْ
راست است (كه فرمودى) «و درخواست كنيد خدا را از فضلش كه براستى او به شما مهربان است» و رسم تو چنان نيست
صِفاتِكَ يا سَيِّدى اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَاَنْتَ الْمَنّانُ
اى آقاى من كه دستور سؤال بدهى ولى از عطا و بخشش دريغ نموده و خوددارى كنى و تويى بخشاينده
بِالْعَطِيَّاتِ عَلى اَهْلِ مَمْلَكَتِكَ، وَالْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِكَ، اِلهى
به عطايا بر اهل كشور خود و متوجه بدانها به مهربانى و رأفتت خدايا
رَبَّيْتَنى فى نِعَمِكَ وَاِحْسانِكَ صَغيراً، وَنَوَّهْتَ بِاسْمى كَبيراً، فَيامَنْ
مرا در خردسالى در نعمتها و احسان خويش پروريدى و در بزرگى نامم را بر سر زبانها بلند كردى پس اى كه
رَبَّانى فِى الدُّنْيا بِاِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ، وَاَشارَ لى فِى الْأخِرَةِ
در دنيا مرا به احسان و فضل و نعمتهاى خود پروريدى و براى آخرتم
اِلى عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ، مَعْرِفَتى يا مَوْلاىَ دَليلى عَلَيْكَ، وَحُبّى لَكَ شَفيعى
بهعفو وكرم اشارت فرمودى اىمولاى من شناساييم بهتو راهنماىمن بسوىتو است و محبتى كه به تو دارم شفيع من است
اِلَيْكَ، وَاَنَا واثِقٌ مِنْ دَليلى بِدَلالَتِكَ وَساكِنٌ مِنْ شَفيعى اِلى
به درگاهت و من از راهنمايى كردن اين دليلم بسوى تو مطمئنم و از پذيرفتن شفيعم از جانب تو
شَفاعَتِكَ، اَدْعوُكَ يا سَيِّدى بِلِسانٍ قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ، رَبِّ اُناجيكَ
آسوده خاطرم مىخوانمت اى آقاى من به زبانى كه گناه لالش كرده پروردگارا با تو راز گويم
بِقَلْبٍ قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ، اَدْعوُكَ يا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِياً خآئِفاً، اِذا
بوسيله دلى كه جنايت به هلاكتش كشانده مىخوانمت اى پروردگار من هراسان و خواهانو اميدوار و ترسان،
رَاَيْتُ مَوْلاىَ ذُنوُبى فَزِعْتُ، وَاِذا رَاَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ، فَاِنْ عَفَوْتَ
اى مولاى من هنگامىكه گناهانم را مشاهده مىكنم هراسان شوم و چون بزرگوارى تو را بينم به طمع افتم خدايا اگر بگذرى
فَخَيْرُ راحِمٍ، وَاِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظالِمٍ، حُجَّتى يا اَللَّهُ فى جُرْاَتى عَلى
بهترين مهرورزى و اگر عذاب كنى ستم نكردهاى، دليل و بهانه من اى خدا در اينكه دليرى كنم
مَسْئَلَتِكَ مَعَ اِتْيانى ما تَكْرَهُ جُودُكَ وَكَرَمُكَ، وَعُدَّتى فى شِدَّتى مَعَ
در سؤال كردن از تو با اينكه رفتارم خوشايند تو نيست همان جود و كرم تو است و ذخيره من در سختيم با
قِلَّةِ حَيائى رَاْفَتُكَ وَرَحْمَتُكَ، وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لا تَخيبَ بَيْنَ ذَيْنِ
بىشرمى من همان رأفت و مهربانى تو است و براستى اميدوارم كه نوميد مكنى ميان اين وآ ن آروزيم را
وَذَيْنِ مُنْيَتى، فَحَقِّقْ رَجآئى، وَاسْمَعْ دُعآئى، يا خَيْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ،
پس اميدم را صورت عمل ده و دعايم را شنيده گير اى بهترين كسى كه خوانندگان بخوانندش
وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ، عَظُمَ يا سَيِّدى اَمَلى، وَسآءَ عَمَلى، فَاَعْطِنى
و برتر كسى كه اميدواران بدو اميد دارند اى آقايم آرزويم بزرگ و عملم زشت است پس تو
مِنْ عَفْوِكَ بِمِقْدارِ اَمَلى، وَلا تُؤاخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى، فَاِنَّ كَرَمَكَ
از عفو خويش به اندازه آرزويم بهمن بده و مرا به بدترين عملم مؤاخذه مكن زيرا كرم تو برتر است
يَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمُذْنِبينَ، وَحِلْمَكَ يَكْبُرُ عَنْ مُكافاةِ الْمُقَصِّرينَ،
از مجازات گنهكاران و بردباريت بزرگتر است از مكافات تقصيركاران
وَاَ نَا ياسَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ، هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ
و من اى آقايم به فضلت پناهنده گشته و از تو بسوى خودت گريختهام و خواستارم آنچه را وعده كردى از
الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً، وَما اَ نَا يا رَبِّ وَما خَطَرى، هَبْنى
چشمپوشى نسبت به كسى كه خوشگمان به تو است، من چهام پروردگارا؟ و چه اهميتى دارم؟ مرا
بِفَضْلِكَ، وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِكَ، اَىْ رَبِّ جَلِّلْنى بِسَِتْرِكَ، وَاعْفُ عَنْ
به فضل خويش ببخش با عفو خود بر من نيكى كن و منتگذار، پروردگارا مرا به پوشش خود بپوشان
تَوْبيخى بِكَرَمِ وَجْهِكَ، فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلى ذَنْبى غَيْرُكَ ما فَعَلْتُهُ،
و به كرم ذاتت از سرزنش كردن من درگذر پس اگر ديگرى جز تو بر گناهم آگاه مىشد آن گناه را انجام نمىدادم
وَلَوْ خِفْتُ تَعْجيلَ الْعُقوُبَةِ لاَ اجْتَنَبْتُهُ، لا لِأَنَّكَ اَهْوَنُ النَّاظِرينَ، وَاَخَفُ
و اگر از زود به كيفر رسيدن مىترسيدم باز هم خوددارى مىكردم و اينكه با اين وصف گناه كردم نه براى آن بود كه تو سبكترين بينندگانى
الْمُطَّلِعينَ، [عَلَىَّ ]بَلْ لِأَنَّكَ يارَبِّ خَيْرُ السَّاتِرينَ، وَاَحْكَمُ الْحاكِمينَ،
و يا بىمقدارترين مطلعين هستى بلكه براى آن بود كه تو اى پروردگار من بهترين پوشندگان و حكمكنندهترين حاكمان
وَاَكْرَمُ الْأَكْرَمينَ، سَتَّارُ الْعُيوُبِ، غَفَّارُ الذُّنوُبِ، عَلاَّمُ الْغُيوُبِ، تَسْتُرُ
و گرامىترين گراميان و پوشاننده عيوب و آمرزنده گناهانى گناه را به كرمت مىپوشانى
الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ، وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَةَ بِحِلْمِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى حِلْمِكَ بَعْدَ
و كيفر را به واسطه بردباريت به تأخير اندازى پس تو را ستايش سزا است بر بردباريت پس
عِلْمِكَ، وَعَلى عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ، وَيَحْمِلُنى وَيُجَرِّئُنى عَلى
از دانستن و بر گذشتت پس از توانايى داشتن و همين گذشت تو از من مرا وادار كرده و دلير ساخته بر
مَعْصِيَتِكَ حِلْمُكَ عَنّى، وَيَدْعوُنى اِلى قِلَّةِ الْحَيآءِ سَِتْرُكَ عَلَىَّ،
نافرمانيت و همان پرده پوشيت بر من مرا به بىشرمى واداشته
وَيُسْرِعُنى اِلَى التَّوَثُّبِ عَلى مَحارِمِكَ مَعْرِفَتى بِسَعَةِ رَحْمَتِكَ،
و همان معرفتى كه من به فراخى رحمتت دارم و بزرگى عفوت مرا بدست زدن به كارهاى حرام شتابان مىكند
وَعَظيمِ عَفْوِكَ، يا حَليمُ يا كَريمُ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا غافِرَ الذَّنْبِ، يا
اى بردبار اى بزرگوار اى زنده و اى پاينده اى آمرزنده گناه اى
قابِلَ التَّوْبِ، يا عَظيمَ الْمَنِّ، يا قَديمَ الْأِحسانِ، اَيْنَ سَِتْرُكَ الْجَميلُ،
پزيرنده گناه اى بزرگ نعمت اى ديرينه احسان كجاست پردهپوشى زيبايت؟
اَيْنَ عَفْوُكَ الْجَليلُ، اَيْنَ فَرَجُكَ الْقَريبُ، اَيْنَ غِياثُكَ السَّريعُ، اَيْنَ
كجاست گذشت بزرگت؟ كجاست گشايش نزديكت؟ كجاست فريادرسى فوريت؟ كجاست
رَحْمَتُكَ الْواسِعَةُ، اَيْنَ عَطاياكَ الْفاضِلَةُ اَيْنَ مَواهِبُكَ الْهَنيئَةُ، اَيْنَ
رحمت وسيعت؟ كجاست عطاهاى برجستهات؟ كجاست بخششهاى دلچسبت؟ كجاست
صَنائِعُكَ السَّنِيَّةُ، اَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظيمُ، اَيْنَ مَنُّكَ الْجَسيمُ، اَيْنَ
نيكىهاى شايانت؟ كجاست فضل عظيمت؟ كجاست نعمت بزرگت؟ كجاست
اِحْسانُكَ الْقَديمُ، اَيْنَ كَرَمُكَ يا كَريمُ بِهِ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَنْقِذْنى
احسان ديرينهات؟ كجاست كرمت؟ اى كريم بدان(چه گفتم) و به محمد و آل محمد مرا نجات ده
وَبِرَحْمَتِكَ فَخَلِّصْنى، يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ، يا مُنْعِمُ يا مُفْضِلُ، لَسْتُ اَتَّكِلُ فِى
و به رحمتت خلاصم كن اى نيكو اى نيكو بخش اى نعمتده اى زيادهبخش چنان نيست كه من براى
النَّجاةِ مِنْ عِقابِكَ عَلى اَعْمالِنا، بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنا، لِأَنَّكَ اَهْلُ التَّقْوى
نجات از عقاب تو به كارهامان تكيه كنم بلكه به فضلى كه بر ما دارى تكيه زنم زيرا تو اهل تقوى
وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، تُبْدِئُ بِالْأِحْسانِ نِعَماً، وَتَعْفوُ عَنِ الذَّنْبِ كَرَماً، فَما
و شايسته آمرزشى آغاز كنى به احسان از روى نعمتبخشى و گذشت كنى از گناه از روى كرم و بزرگوارى و با اين وضع
نَدْرى ما نَشْكُرُ اَجَميلَ ما تَنْشُرُ، اَمْ قَبيحَ ما تَسْتُرُ اَمْ عَظيمَ ما اَبْلَيْتَ
ما ندانيم كداميك را سپاس گوييم: آن نيكيها كه پراكندهكنى يا زشتيها كه بپوشانى يا بزرگ آزمايشت
وَاَوْلَيْتَ، اَمْ كَثيرَ ما مِنْهُ نَجَّيْتَ وَعافَيْتَ، يا حَبيبَ مَنْ تَحَبَّبَ اِلَيْكَ،
و شايستگى نعمتت يا آن همه چيزهايى كه ما را از آن نجات داده و عافيت دادى اى دوست كسى كه با تو دوستى كند
وَيا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لاذَبِكَ وَانْقَطَعَ اِلَيْكَ اَنْتَ الْمُحْسِنُ وَنَحْنُ
و اى نور ديده كسى كه پناه به تو آرد و از ديگران ببرد تويى نيكوكار و ماييم
الْمُسيئوُنَ، فَتَجاوَزْ يا رَبِّ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدَنا بِجَميلِ ما عِنْدَكَ، وَاَىُ
گنهكار پس درگذر اى پروردگار از زشتيهاى ما به نيكيهاى خود و كدام
جَهْلٍ يا رَبِّ لا يَسَعُهُ جوُدُكَ، اَوْ اَىُّ زَمانٍ اَطْوَلُ مِنْ اَناتِكَ، وَما قَدْرُ
نادانى است اى پروردگار كه جود تو فرايش نگيرد و چه روزگارى درازتر از زمان بردبارى تو است و چه ارزشى دارد
اَعْمالِنا فى جَنْبِ نِعَمِكَ، وَكَيْفَ نَسْتَكْثِرُ اَعْمالاً نُقابِلُ بِها كَرَمَكَ، بَلْ
اعمال ما در جنب نعمتهايت و چگونه زياد بشمريم اعمال (بدمان) را كه بتوانيم آنها را برابر با كرم تو كنيم بلكه
كَيْفَ يَضيقُ عَلَى الْمُذْنِبينَ ما وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكَ، يا واسِعَ
چگونه ممكن است ميدان بر گنهكاران تنگ شود با آن رحمت وسيعت
الْمَغْفِرَةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِكَ يا سَيِّدى لَوْ نَهَرْتَنى
كه ايشان را فراگرفته اى وسيع آمرزش اى دو دستت به رحمت باز سوگند به عزتت اى آقاى من اگرچه برانيم
ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ، وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنَ
من از در خانهات برنخيزم و از تملق و چاپلوسيت دست برندارم چون
الْمَعْرِفَةِ بِجوُدِكَ وَكَرَمِكَ، وَاَنْتَ الْفاعِلُ لِما تَشآءُ، تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ،
اطلاع از جود و كرمت پيدا كردهام و تويى كننده هرچه بخواهى عذاب كنى هركه را خواهى
بِما تَشآءُ كَيْفَ تَشآءُ، وَتَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ كَيْفَ تَشآءُ، لا
بهرچه خواهى بهرطور كه خواهى و رحم كنى هر كه را خواهى بهرچه خواهى هرطور كه خواهى
تُسْئَلُ عَنْ فِعْلِكَ، وَلا تُنازَعُ فى مُلْكِكَ، وَلا تُشارَكُ فى اَمْرِكَ، وَلا
بازپرسى از كار تو نشود و نزاعى در فرمانرواييت رخ ندهد و شريكى در كارت نباشد
تُضآدُّ فى حُكْمِكَ، وَلا يَعْتَرِضُ عَلَيْكَ اَحَدٌ فى تَدْبيرِكَ، لَكَ الْخَلْقُ
و ضدّيتى در حكمت نباشد و كسى نيست كه در تدبير تو بر تو اعتراض كند آفرينش
وَالْأَمْرُ، تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ، يا رَبِّ هذا مَقامُ مَنْ لاذَبِكَ
و دستور از تو است برتر است خدا پروردگار جهانيان پروردگارا اين جايگاه كسى است كه به تو
وَاسْتَجارَ بِكَرَمِكَ، وَاَلِفَ اِحْسانَكَ وَنِعَمَكَ، وَاَنْتَ الْجَوادُ الَّذى
روى آورده و به كرمت پناه جسته و به احسان و نعمتت خو گرفته و تويى بخشاينده اى كه
لايَضيقُ عَفْوُكَ، وَلا يَنْقُصُ فَضْلُكَ، وَلا تَقِلُّ رَحْمَتُكَ وَقَدْ تَوَثَّقْنا
تنگ نايد عفوت و كاهش نيابد فضل و بخششت و كم نگردد مهر و رحمتت و ما
مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَديمِ، وَالْفَضْلِ الْعَظيمِ، وَالرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ، اَفَتَُراكَ يا
بدان چشمپوشى ديرينه و فضل عظيمت و رحمت پهناورت اعتماد كردهايم آيا چنان مىبينى
رَبِّ تُخْلِفُ ظُنوُنَنا اَوْ تُخَيِّبُ آمالَنا، كَلاَّ يا كَريمُ فَلَيْسَ هذا ظَنُّنا بِكَ،
پروردگارا كه برخلاف گمانهاى ما رفتار كنى يا آرزوهايمان نوميد كنى؟ هرگز! اى كريم چون ما چنين گمانى به تو نداريم
وَلا هذا فيكَ طَمَعُنا، يا رَبِّ اِنَّ لَنا فيكَ اَمَلاً طَويلاً كَثيراً، اِنَّ لَنا فيكَ
و طمع ما درباره تو اينگونه نيست پروردگارا براستى ما درباره تو آرزوى دراز و بسيارى داريم براستى ما نسبت به تو
رَجآءً عَظيماً، عَصَيْناكَ وَنَحْنُ نَرْجوُ اَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنا وَدَعَوْناكَ وَنَحْنُ
اميد بزرگ و زيادى داريم، تو را نافرمانى كرديم ولى اميدواريم كه تو بپوشانى بر ما و خوانديم تو را و اميدواريم
نَرْجوُ اَنْ تَسْتَجيبَ لَنا، فَحَقِّقْ رَجآئَنا مَوْلانا، فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ
كهتو اجابت كنى مارا پس اميد ما را تحقق بخش اى مولاى ما كه براستى ما مىدانيم كه به اعمالمان مستوجب چه(پاداشى)
بِاَعْمالِنا، وَلكِنْ عِلْمُكَ فينا وَعِلْمُنا بِاَنَّكَ لا تَصْرِفُنا عَنْكَ، وَاِنْ كُنَّا
هستيم ولى علم تو درباره ما و علم ما درباره تو اين است كه ما را از درگاهت نرانى و اگرچه ما
غَيْرَ مُسْتَوْجِبينَ لِرَحْمَتِكَ، فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجوُدَ عَلَيْنا، وَعَلَى الْمُذْنِبينَ
مستوجب رحمت تو نيستيم ولى تو شايسته آنى كه بر ما بخشش كنى و بر گنهكاران
بِفَضْلِ سَعَتِكَ، فَامْنُنْ عَلَيْنا بِما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَجُدْ عَلَيْنا فَاِنَّا مُحْتاجوُنَ
به فضل وسيعت توجه فرمايى پس بر ما منتگذار بدانچه تو شايسته آنى و بر ما جود كن كه ما نيازمند
اِلى نَيْلِكَ، يا غَفَّارُ بِنوُرِكَ اهْتَدَيْنا وَبِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْنا وَبِنِعْمَتِكَ
عطاى توييم اى آمرزنده به نور تو راه يافتيم و به فضل تو بىنيازى جستيم و به نعمت تو
اَصْبَحْنا وَاَمْسَيْنا، ذُنوُبُنا بَيْنَ يَدَيْكَ، نَسْتَغْفِرُكَ الَّلهُمَّ مِنْها وَنَتوُبُ
صبح و شام كرديم گناهان ما پيش روى تو است كه ما از آنها آمرزش خواهيم و بسويت توبه كنيم
اِلَيْكَ، تَتَحَبَّبُ اِلَيْنا بِالنِّعَمِ وَنُعارِضُكَ بِالذُّنوُبِ، خَيْرُكَ اِلَيْنا نازِلٌ،
تو با نعمتهايت بر ما دوستى كنى و ما به گناهان با تو معارضه و برابرى كنيم خير تو بر ما نازل گردد
نظرات شما عزیزان:
Design By : Night Melody